حدیثحدیث، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

حدیث عشق

سالگرد اقاجون

سلام عزیز دلم شرمنده که دیربه دیربرات پست میذارم اخه وقت نمیکنم عزیزم کلا که با خواب مشکل داری.نه خرداد اولین سالگرد اقاجون بابای وحیدبود.پارسال که اقاجون فوت کرد توهنوزنبودی . صبح امادت کردیم به همراه بابا وحید و رفتیم سرخاک وادی رحمت  به خاطراینکه ترسیدم سرمابخوری تو ماشین نگهت داشتم دخترخوبی بودی اذیتمون نکردی عصرهم برامراسم نبردمت خاله پریسا اومد ازت مواظبت کرد شامم رفتیم غذا خوری که اونجاهم  فقط خوابیدی.   خیلی دوست دارم دخترگلم ...
6 مرداد 1393

برای دخترم

سلام دخترم تو وقتی به دنیانیومده بودی من این وبلاگوبرات درست کردم اان که اینا رو مینویسم تو دو ماهه زمینی شدی به خاطراینکه خیلی بی تابی میکنی شبها اصلا نمیخابی منم سختم میشه بیام هینجا واست پست بذارم. حدیث کوچولو نوزده اسفند نود و دو بیمارستان ذکریای تبریز ساعت 8:45صبح به روش سزارین به دنیا اومد.چهلروز موندیم خونه مامانی چون تو خیلی بی تابی میکردی.سال تحویلواومدیم خونهه خودمون دوباره برگشتیم اونجا. نمیدونم عزیز دلم چرا اینقدرناارومه؟عکسهاتم یک سریشون از اول تا الان ...
6 مرداد 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حدیث عشق می باشد