سالگرد اقاجون
سلام عزیز دلم شرمنده که دیربه دیربرات پست میذارم اخه وقت نمیکنم عزیزم کلا که با خواب مشکل داری.نه خرداد اولین سالگرد اقاجون بابای وحیدبود.پارسال که اقاجون فوت کرد توهنوزنبودی . صبح امادت کردیم به همراه بابا وحید و رفتیم سرخاک وادی رحمت به خاطراینکه ترسیدم سرمابخوری تو ماشین نگهت داشتم دخترخوبی بودی اذیتمون نکردی عصرهم برامراسم نبردمت خاله پریسا اومد ازت مواظبت کرد شامم رفتیم غذا خوری که اونجاهم فقط خوابیدی. خیلی دوست دارم دخترگلم ...
نویسنده :
شبنم
2:11
روز پدر
این عکس هارو داییت گرفته بالام
گل دخترم
خواب ناز
حدیث بالام از تولدتا دوماهگی
چن تا عکس از اولین روز بیمارستان
برای دخترم
سلام دخترم تو وقتی به دنیانیومده بودی من این وبلاگوبرات درست کردم اان که اینا رو مینویسم تو دو ماهه زمینی شدی به خاطراینکه خیلی بی تابی میکنی شبها اصلا نمیخابی منم سختم میشه بیام هینجا واست پست بذارم. حدیث کوچولو نوزده اسفند نود و دو بیمارستان ذکریای تبریز ساعت 8:45صبح به روش سزارین به دنیا اومد.چهلروز موندیم خونه مامانی چون تو خیلی بی تابی میکردی.سال تحویلواومدیم خونهه خودمون دوباره برگشتیم اونجا. نمیدونم عزیز دلم چرا اینقدرناارومه؟عکسهاتم یک سریشون از اول تا الان ...
نویسنده :
شبنم
1:59